جدول جو
جدول جو

معنی تیل تو - جستجوی لغت در جدول جو

تیل تو
کسی که پوست تیره داشته باشد، بدرنگ
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تی تی
تصویر تی تی
(دخترانه)
گیلکی شکوفه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تکلتو
تصویر تکلتو
نمدزین، نمدی که زیر زین بر پشت اسب می اندازند، آدرم، آدرمه، ترمه، تکتلو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تی تی
تصویر تی تی
زبان کودکان، زبان کودکانه، سخن گفتن مانند کودکان، برای مثال بهر طفلی نو پدر تی تی کند / گرچه عقلش هندسۀ گیتی کند (مولوی - ۳۱۵)، هر نوع کلوچه و مانند آنکه از خمیر به شکل جانوران برای اطفال درست کنند
فرهنگ فارسی عمید
(لَ)
دهی از دهستان ییلاق است که در بخش قروۀ شهرستان سنندج واقع است و 260 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(تَل ل / تَ)
تودۀ چیزی که به قد و قامت فیل باشد. تودۀ عظیم. (فرهنگ فارسی معین) (از غیاث) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(تَ کَ)
بمعنی خوگیر اسب. این لغت ترکی است و در مصطلحات نوشته که تکلتو خوگیر اسب که آنرا نمدزین گویند... و در چراغ هدایت بمعنی نمدزین... (غیاث اللغات). نمدزین و آنرا خوگیر نیز گویند. (آنندراج). چیزی که از نمد و جز آن دوزند و زیر زین گذارند و ترمه نیز گویند تا بر پشت اسب از زین آسیبی نرسد. (ناظم الاطباء). صاحب برهان در ذیل کلمه نمدزین آرد... که بر پشت اسب نهند و زین را بر بالای آن گذارند و در این زمان تکلتو گویند -انتهی. صاحب منتهی الارب در ذیل جدیده السرج، در مادۀ ’ج دد’ آرد: تکلتوی زین و هما جدیدتان...:
ای جل خرسک تکلتو را مکن
عیب و در بر سر توهم در تو بره.
نظام قاری.
ای تکلتو بکفل پوش چو روزی برسی
خدمات جل خرسک برسان ایشان را.
نظام قاری.
ور تکلتو خوری و جل سایی
تیغۀ پشت و دستۀ دندان.
ظهوری (از آنندراج).
چو زین خود را نمی خواهد بپهلو
که دارد پشت او ریش از تکلتو.
اشرف (ایضاً).
، ریش که به اختلاط سبل دراز شده باشد... ریش که سبلت داخل کرده دراز سازند. (غیاث اللغات). و به مجاز ریشی که به اختلاط سبل دراز شده باشد چون دمی ماند... (آنندراج). بروت و شارب. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تُ تَ)
دهی است از دهستان حیات داود که در بخش گناوۀ شهرستان بوشهر واقع است و 200 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(گَ / گُو)
نیله گاو. (یادداشت مؤلف). رجوع به نیل گاو و نیله گاو شود
لغت نامه دهخدا
(لِ نُ)
دهی از دهستان کلباد است که در بخش بهشهر شهرستان ساری واقع است و 730 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(تَلَ)
دهی از دهستان باباجانی است که در بخش ثلاث شهرستان کرمانشاهان واقع و 100 تن سکنه دارد و محصول آنجا کتیراست. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
ظهور نو، پادشاه حبش یا کوش که در زمان آسا با لشکر بیشمار برزم یهودا برخاست و در مریشه در وادی صفاته منهزم گشت. (دوم تواریخ ایام 14:9) (قاموس کتاب مقدس). و بنقل بستانی در چهاردهمین سال پادشاهی آسا زارح با یک ملیون سپاهی و 200 کشتی بقصد جنگ با یهود به مریشه رفت... و نسب زارح مورد اختلاف است و مظنون آن است که لغتی است عبرانی و نام ’سرخون یا سرکون’ اول یا دومین پادشاه از بیست و دومین سلسلۀ پادشاهان مصر است. (از دائره المعارف بستانی)
لغت نامه دهخدا
آنچه از خمیر نان بصورت مرغان و جانوران دیگر جهت تسلی طفلان سازند و پزند و بدیشان دهند، (برهان) (از ناظم الاطباء) (از فرهنگ جهانگیری) (از فرهنگ رشیدی) (از انجمن آرا) (از آنندراج)، آنچه از آرد به صورت مرغان و دیگر جانوران سازند و پزند بازیچه و خوردن کودکان را، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) :
فخر رازی آرد را لیتی کند
از برای طفلکان تی تی کند،
مولوی (از فرهنگ رشیدی)،
، زبان کودکانه، سخن گویی همچون کودکان، (فرهنگ فارسی معین)، الفاظ گنگ کودکان که تازه زبان به سخن بازکنند و اطرافیان آنها را تکرار کنند برای نوازش و تشویق آنان به سخن گویی:
ور نباشد گوش تی تی می کند
خویشتن را گنگ گیتی می کند،
مولوی (مثنوی چ خاور ص 34)،
بهر طفلی نو، پدر تی تی کند
گرچه عقلش هندسه گیتی کند،
مولوی (مثنوی ایضاً ص 129)،
، کلمه ای باشد که مرغان را بدان طلبند، (برهان) (از فرهنگ رشیدی) (از فرهنگ جهانگیری) (از انجمن آرا) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء)، توتو، که مرغان را بدان طلبند دانه چیدن را، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)، طلب کردن مرغ بچگان را برای دانه، (غیاث اللغات)، در زبانی ’؟’ از حروف انکار است چنانکه در فارسی نی نی، (غیاث اللغات) (آنندراج)، زنان پادشاهان گیلان را گویند، (برهان) (از فرهنگ جهانگیری)، لقب زنان پادشاهان گیلان، (فرهنگ رشیدی) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ تَ)
لفظی است که مطربان هنگام رقص گویند چنانکه رقاصان هند تاتاتهیئی گویند. (غیاث اللغات) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از فیل تل
تصویر فیل تل
توده چیزی که بقد و قامت فیل باشد توده عظیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکلتو
تصویر تکلتو
ترکی نمدزین نمدی که زیر زین بر پشت اسب میاندازند نمدزین آدرم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تی تی
تصویر تی تی
زبان کودکان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تی تی
تصویر تی تی
خمیری که آن را به شکل جانوران برای بچه ها درست می کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تکلتو
تصویر تکلتو
((تَ کَ تُ))
نمدی که زیر زین بر پشت اسب می اندازند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تکلتو
تصویر تکلتو
نمدی که بر پشت اسب و زیر زین افکنند، نمدزین، آدرم، آدرمه
فرهنگ فارسی معین
هوای ابری
فرهنگ گویش مازندرانی
در حالت نشسته روی باسن چرخیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
سرشاخه های درخت که برای گرم کردن تنور به کار رود
فرهنگ گویش مازندرانی
آب گل آلود
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع کلباد بهشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
مقدار بذر مصرفی زمین که خود وسیله ای برای مقیاس مساحت زمین
فرهنگ گویش مازندرانی
زخمی که بر اثر تماس زیاد دست و پا با گل پدید آید، زراعتی
فرهنگ گویش مازندرانی
تب بدن، نوعی نفرین با این مفهوم که تب بدن بیمار، به تن تو
فرهنگ گویش مازندرانی
نوک تیغ
فرهنگ گویش مازندرانی
مرتعی در روستای کدیر نوشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
پول آب، آب بها
فرهنگ گویش مازندرانی
رودخانه ای در کلارآباد تنکابن
فرهنگ گویش مازندرانی
نام مرتعی در آمل
فرهنگ گویش مازندرانی
آب گل آلود
فرهنگ گویش مازندرانی
چرب بودگی، چرب بودن
دیکشنری اردو به فارسی